خاطره گویی هم رزمان سردار افشارمنش
خاطره گویی هم رزمان سردار افشارمنش

       

سردار حسین افشارمنش در سال 1339 در روستای دهبکری از توابع شهرستان بم متولد شد، وی برای نخستین بار در مهرماه سال 1362 به همراه گروهی از بسیجیان کرمان و بم به جبهه‌های نبرد حق علیه باطلشتافت و با عنوان نیروی تک تیرانداز در عملیات والفجر چهار شرکت کرد.

افشارمنش هم‌زمان با شهادت سردار شهید حاج مهدی کازرونی فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 41 ثارالله مجروح شد، او بعد از بهبودی به سپاه پیوست و با گذراندن آموزش مقدماتی پاسداری در سال 1362 وارد گردان ادوات لشکر 41 ثارالله شد.

از این زمان به بعد زندگی نظامی وی متحول شد به گونه‌ای که تا پایان جنگ در کنار سرداران شهید مهدی زندی‌نیا، محمدعلی الله‌دادی و علی ژاله به هدایت و فرماندهی بخش‌های مختلف ادوات لشکر 41 ثارالله همت داشت.

تا اینکه در عملیات بدر به شدت شیمیایی شد و پس از بهبودی با عنوان فرمانده گردان مینی‌کاتیوشا تیپ ادواتی رعد لشکر ثارالله وارد عملیات والفجر هشت شد.

در این عملیات اوج صلابت و دشمن‌شکنی وی به خوبی در تصرف منطقه راهبردی فاو عراق مشاهده شد چرا که نیروهای بعثی ضربات محکمی را از سمت و سوی طرح‌های محاسبه شده دقیق وی و گلوله باران سلاح‌های مینی‌کاتیوشا با فرماندهی ایشان دریافت کردند.

به قول سردار شهید محمدعلی الله‌دادی: «وقتی صبح روز اول عملیات والفجر هشت همه جا روشن شد، مشاهده شلیک‌های موزائیکی سلاح‌های مینی‌کاتیوشا و انهدام قدرتمند ارتش بعث توسط ادوات کار سختی نبود، آن قدر ذکر «وَ ما رَمَیت اِذ رَمَیت» سردار افشارمنش کارا شده بود که طرح آتش و راکت سلاح‌های در کنترل ایشان تمام خودروها و نیروهای ارتش بعث را به درک واصل کرده بود».

پس از این عملیات سردار شهید حاج مهدی زندی‌نیا وی را به جانشینی تیپ ادواتی رعد برگزید در این زمان طراحی و برنامه‌ریزی و تثبیت خطوط مقدم فاو به اهتمام ایشان و سایر فرماندهان گردان‌ها به پایان رسید، سپس وی به کرمان آمد و در فروردین ماه سال 1365 ازدواج کرد و 10 روز بعد دوباره به جبهه بازگشت.

چندی بعد عملیات کربلای یک برای باز پس‌گیری شهر مهران اجرا شد و ایشان در آغازین ساعات صبح روز اول عملیات در 10 تیرماه سال 65 در حالی که شب قبل عامل پیشروی‌های جانانه رزمندگان لشکر 41 ثارالله به عمق مواضع دشمن بعثی شده بود، توسط ترکش خمپاره 120 میلی‌متری از ناحیه سر به شدت مجروح شد و در شمار شهدابه پشت خط منتقل شد. اما به گونه ای معجزه‌آسا نجات یافت.

قریب یک سال تحمل رنج مجروحیت و فلج بودن از سمت چپ بدن، بالاخره از عملیات نصر چهار در 31 خرداد سال 66 وارد جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در کنار سردار شهید محمدعلی الله‌دادی، سخت‌ترین روزهای پایان جنگ را به هدایت و راهبری تیپ ادواتی رعد گذراند.

وی پس از جنگ با عنوان فرمانده تیپ یکم لشکر ثارالله و سپس رئیس ستاد لشکر 41 ثارالله و بعد فرمانده تیپ مکانیزه 38 ذوالفقار نیروی زمینی سپاه ادامه خدمت داد.

در حالی که در تمام این مدت از دردهای ناشی از مجروحیت‌های جنگ رنج می‌برد در طی مسئولیت فرماندهی تیپ ذوالفقار موفق شد، جایگاه تیپ را از بُعد نظامی و آمادگی تجهیزات و نیرویی به حد بالایی از استانداردهای جهانی برساند و سطح آن را تا جایگاه نمونه کشوری به عنوان یکی از یگان‌های نظامی مقتدر و توانمند سپاه بالا ببرد.

سردار افشارمنش مردی مهربان با کلامی برادرانه و نافذ بود که قدمی خیر و حرف‌هایی حساب و مقتدرانه با نگاهی پدرانه داشت.

روحش شاد ویادش گرامی.

                                                                                                                            



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شـــده در جمعه 9 مرداد 1394برچسب:خاطره,گویی,درباره ,سردار,افشار,ساعــت21:22 تــوسط دوستدار سردار |
طبقه بندی: متن، ،
برچسب ها: